صبح باران می بارید و من آماده حرکت به سمت قبور شدم .. خواندن زیارت عاشورا کنار قبور در زیر بارانِ صبحگاهی چقدر برایم لذت بخش بود ... با صدای بلند یک پیمان دیگر با او بستم:
"یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى سِـــلْمٌ لِمَنْ ســالَمَكُمْ وَ حَــرْبٌ لِمَنْ حــارَبَكُمْ اِلى یَوْمِ الْقِــیمَةِ "
مسیرم را بعد آن زیارت عاشورايِ دل چسب, به سمت چند عزیز دیگر کج کردم. مگر میشود تا اینجا آمدُ با کتابِ یک عاشقانه ی آرامش , حظ ها برد و آنوقت کنار نادر ابراهیمی ننشست و فاتحه ای برایش نخواند؟!!
عشق, دلِ مضطرب نمی خواهد. قرار بگیر , محبوب آذریِ من! آرام بگیر !
عشق, یعنی پویشِ نابِ دائمی. به سراغِ خستگانِ روح نمی آید. خسته دل نباش, محبوب آذری من!
فریدون مشیری شاعری بود که امروز هم ساعتی را کنارش گذراندم .. با آن شعر زیبای روی سنگ قبرش.
سفر تن را تا خاک تماشا کردی سفر جان را از خاک به افلاک ببین گر مرا میجویی سبزه ها را دریاب دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید
برچسب : اربعین 95,اربعین 95 چند شنبه است,اربعین 95 تاریخ, نویسنده : gozareomrrro بازدید : 214 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 9:24